Francesco Cirillo بنيانگذار تكنيک مديريت زمان پومودورو برامون تعريف میكنه كه:
اوايل دهه ٨٠ بود؛ تازه دانشجو شده بودم كه ايده تكنيک پومودورو به ذهنم رسيد.
روانم در حال فروپاشي بود، هيچ عملكرد مثبتی توی زندگيم نداشتم، خيلی گيج بودم، هر روزمو تكراری میگذروندم و نميدونستم كه ميخوام با زندگيم چيكار كنم، حتی توی روابطم با دوستان در حال شكست خوردن بودم!
و همهی اين حسهای منفی، توجه و تمركز پايينمو توجيه ميكرد، يه آبشار معيوب بود… يه باتلاق كه داشتم توش غرق میشدم، يه روز كه تنها توی يكی از كلاسای كمپ نشسته بودم يهو به خودم اومدم با پوزخند گفتم هی پسر! جون من، خدايی ميتونی فقط ١٠ دقيقه درس بخونی؟
به يه چيزی نياز داشتم كه ساعتو بهم نشون بده اطرافمو نگاه كردم و يه ساعت آشپزخونه كه شبيه يه پومودورو ( به معنی گوجه در زبان ايتاليايی ) بود رو ديدم! به عبارتی، من، پومودوروی خودمو پيدا كرده بودم!
فرانچسکو ادامه میده:
اولش برام سخت بود ولی تهش موفق شدم!
توی قدم اول يه چيز بخصوص توی اين تكنيک منو به خودش جذب ميكرد، با خودم عهد كردم كه توی درسام پيشرفت كنم، با پومودورو به تدريج مسائل پيچيدهتری رو حل كردم و رفته رفته قوانين منعطفی رو بهش اضافه كردم، كار به جايی رسيد كه همه ازم ميخواستن كه نحوه اين تكنيكو بهشون آموزش بدم كه چيه و چطوری ميشه ازش استفاده كرد، پس اين نياز در من به وجود اومد كه اين قضيه رو با تمام آدمايی كه دارن تلاش میکنن به موفقيت برسن و مثل منِ قديم، توی يك خلاءِ ندانم كاری گير افتادن به اشتراک بذارم.
باور كنيد لحظهای كه آدما به اهدافشون ميرسن لحظهايه كه زندگی واقعيو تجربه ميكنن.
آيا ميدونيد كشف بزرگ فرانچسكو چی بود؟